از بزرگترین دروغهای ما این است که ایران تمدن عظیمی داشته است / تخت جمشید را رومی ها ساخته اند

به گزارش پارسینه، مصطفی ملکیان در مصاحبه ای که در سال 84 با وبسایت آفتاب نیوز انجام داده است، به نقد دیدگاه های تجدد ایرانی "سید جواد طباطبایی" پرداخته است. در بخشی از این مصاحبه آمده است:

یکی از بزرگترین دروغهایی که ما به تاریخ گفته ایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشته ایم ، آخه عزیز من فرهنگ وتمدن مدرک می خواهد اگر یونانی ها یک کتاب از افلاطون نداشتند، یک کتاب از ارسطو و یا … نداشتند بنای پانتئن رانیز نداشتند، معماری های عظیم را نداشتند و بعد می گفتند که ما یونانیها فرهنگی داشتیم که نمی دانید چه عظمتی داشت و آب از لب و دهان همة ما هم راه می افتاد، ما انصافاً به آنها نمی گفتیم هر چیزی مدرک می خواهد؟ انصافاً شما از آن چیزی که در قلمروی ایران می بینید، غیر از تعدادی بنا که آنها را نیز همه مورخان گفته اند که رومی ها برای ما ساخته اند مانند تخت جمشید که مورخان گفته اند هخامنشیان تعدادی مهندسان و معماران رومی را آوردند و برای ما اینها را ساختند- اگر اینها را بگذارید- کنار شما یک اثر فلسفی به من نشان بدهید. یک اثر دینی بلند به من نشان بدهید. یک اثر هنری و یا عرفانی نشان بدهید، ممکن است عده ای بگویند همه اینها سوخته است ولی این را باید نشان بدهد کسی که می گوید ما داشته ایم، یک پزشک تراز اول ماقبل از اسلام داشته ایم؟ ما یک فیلسوف تراز اول قبل از اسلام داشته ایم، یک هنرمند تراز اول … ما تمام چیزی که از قبل از اسلام داشته ایم سه چیز است . یکی تخت جمشید و معمارهایی که در آن قسمت وجود دارد که آن را هم همه مورخان گفته اند که رومیان ساختند که حالا فرض کنیم ایرانی ها ساخته اند. یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشی هایش باقی نمانده ولی به تواتر رسیده ایم که نقاش بزرگی بوده و ما او را پیامبر نیز تلقی می کنیم و یکی هم دانشگاه جُندی‌شاپور (یا به تعبیر درست‌تر جَندی‌شاپور) که می گفتند در آنجا رشتهء پزشکی خیلی قوی بوده است، البته این را هم می دانید که وقتی مسیحیان مورد حمله واقع شدند، به طرف شرق عقب نشینی کردند و آمدند و جندی شاپور را ساختند و … حالا اینها را شما با یونان مقایسه کنید، ما صد ورق نوشته نداریم که با فرهنگ یونان قابل مقایسه باشد حتی پنج ورق نیز نداریم ...

و اما مطلب بعدی اینکه اصلاً ایران کجاست؟

شما که اینقدر می گوئید ایران تاریخ فلان داشته، از کجا به بعد را می گوئید ایران و از کجا به بعد را می گوئید ایران نیست؟ از لحاظ جغرافیایی عرض می کنم؟ آیا افغانستان جزء ایران به حساب می آید؟ ماوراء النهر جزء ایران است؟ در زمان هخامنشیان ایران یک وسعتی داشته زمان ساسانیان یک وسعت دیگر داشته است؟ زمانها مادها و یا اشکانیان یک وسعت دیگر داشته ، زمان آل بویه یک وسعت دیگر داشته… روی هر کدام انگشت بگذارید و بگوئید این وسعتی که در آن زمان بوده، ما می گوئیم این ترجیح بلامرجع است و منطق ندارد، مثلاً فرض کنید، الان ابن سینا را ما ایرانی به حساب می آوریم ولی جالب این که در شوروی سابق نیز برای ابن سینا بزرگداشت می گرفتند چون معتقد بودند مال آنهاست، چرا؟ می گفتند که ابن سینا درست است که در همدان به دنیا آمده ولی تمام عالم و آدم می دانند که تمام تحصیلاتش را در بخارا انجام داده است و بخارا نیز متعلق به ماست (متعلق به اتحاد جماهیر شوروی) ، خوب حالا ابن سینا بخارایی است یا ایرانی، بخارا که اکنون جزء ایرانی نیست واصلاً این نزاع را با چه متدولوژی ای می توان فیصله داد؟ و یا مثلا ابوریحان بیرونی، بیرون کجاست؟ متعلق به خوارزم است و خوارزم کجاست؟ خوارزم الان در ترکمنستان قرار دارد و حالا سؤال این است که ابوریحان بیرونی ایرانی است یا غیر ایرانی؟ بله ممکن است شما بگوئید که آن زمان جزء ایران بوده است ولی اگر آن زمان پادشاه زور داشته و توانسته آنجا را نگه دارد آیا این ایران می شود و بعد که پادشاهی ضعیف آنها را از دست داد آنها نا ایرانی شدند؟ یعنی وقتی ما قفقاز را در زمان قاجار از دست دادیم قفقازی ها تا آن زمان ایرانی بودند ولی بعد از آن ناایرانی شدند و از ایرانی بودن افتادند؟ … ببینید متدولوژی تحقیق آکادمیک این نیست ، شما نمی توانید چیزی که مرز جغرافیایی، تاریخی، روانشناسی و جامعه شناسی اش مشخص نیست را این چنین مورد تحقیق قرار دهید. 
منبع : parsine.com
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.