زبان و ادبیات فارسی نشانه فرهنگ و تمدن ملی
زبان و ادبیات فارسی معرفت چیستی و کیستی ملت متمدن ایران در بستر زمان است
زبان و ادبیات فارسی معرفت چیستی و کیستی ملت متمدن ایران در بستر زمان است. آثار مکتوب گران قدر زبان فارسی منعکس کننده جوهره ملی ایرانیان بافرهنگ و با قدمت و پیشینه ای کهن است که از دیرباز عرصه پهناوری را تحت سیطره و تأثیر خود داشته و بطور کلی تمامی شئون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آنها را در برمی گرفت.
اما این حقیقتی انکارناپذیر است که این میراث جاودان و گرانقدر امروز در محاصره دشمنان داخلی و خارجی است که بی شک مراقبت و صیانت و پاسداشت آن نیازی ضروری است.
در این مقاله با عنوان «زبان و ادبیات فارسی- نشانه فرهنگ و تمدن ملی» پس از بیان اهمیت زبان و ادب فارسی به ذکر خطرات امروزین فراروی آن از جمله، تأثیر ترجمه از زبانهای بیگانه و وام گیری گسترده از زبانهای خارجی و... به بررسی راهکارها و ضرورت تقویت و غنی سازی زبان فارسی از قبیل ارتقای سطح تحقیقات و پژوهش های ادبی و علمی و پاسداشت و حراست از آن از طریق آموزش سنجیده و بالنده و برنامه ریزی شده پرداخته و پس از بیان عوامل تقویت زبان فارسی پیشنهاد هایی درخصوص شیوه های هویت یابی و ارزشمندی زبان فارسی ارائه گردیده است.
● مقدمه
زبان و ادبیات هر ملت، نماد هویت آن سرزمین محسوب و به سان آئینه ای است که چون در آن نیک بنگریم می توانیم چهره روح حاکم و فرهنگ کلی و صبغه و سابقه آن ملت را در آن بنگریم.
تاریخ، فرهنگ و تمدن غنی کهن، دین الهی توحیدی و زبان بومی، ملی از نشانه های مباهات ما، در عرصه تاریخ است که کثرت آثار ارزشمند و نویسندگان و شاعران و گویندگان نامدار و جهانی نشان از قدمت و دیرینگی فرهنگ و تمدن ما مؤید این موضوع است. اما زبان فارسی ما که دارای چنین پیشینه ای است متأسفانه امروزه از جوانب متعدد مورد هجمه قرار گرفته که نیازمند مراقبت و صیانتی ویژه است که از یک سو همت متولیان و دست اندرکاران و دل سوختگان و صاحب نظران وادی ادبیات و از سوی دیگر تأثیرگذاران بر این عرصه عظیم و رفیع را می طلبد تا نه تنها آن را از آسیب دور نگه داریم بلکه زمینه تقویت و غنی سازی آن را نیز فراهم نماییم.
زبان مادری فارسی شناسنامه شریف و نشان شخصیت اصیل در جغرافیای زیستی ما است که بیانگر فخر و یگانگی، تجمیع دل بستگی، پویایی وفرهیختگی ادبیات و تمدن و سابقه کهن ما، درفراخنای تاریخ است که با خون دلها و تحمل سختی ها و مصائب و تلاش های جانفرسای پیشقر اولان عرصه ادب همچون مولانا، سعدی، حافظ، نظامی و خاقانی بعنوان میراث و ودیعه ای گران سنگ به ما سپرده شده که باید این امانت مروارید گونه با حفظ ماهیت و اصالت و به گونه ای مطلوب از جانب ما به آیندگان سپرده شود.
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر پارسی گوی و حماسه سرای باستانی ایرانی و احیاگر زبان دیرپای و دیرمان فارسی در زمانه ای اراده به سرودن و تنظیم شاهنامه نمود که ناآرامی های ناشی از جنگ فراگیر بود و کشمکش ها چندان فرصت مناسب برای تقویت و ترویج معرفت فرهنگی و ادبی برای اندیشه وران و مفاخر ادب و زبان فارسی باقی نمی گذاشت و اگر چه اندوخته مادی نیز نداشت اما با غلبه بر نومیدی ها بر تو سن اراده و سوار و همگام با دل پریشی ها و بی توجهی های محمود غزنوی، سرانجام با صرف سالهای متمادی از عمر خویش که قریب ثلث عمر او بود شاهنامه را به زبان فارسی آفرید:
بسی رنج بردم دراین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
اما امروزه به جهت اهمال و سستی و بی توجهی برخی متولیان موظف به حراست و صیانت و نگهداری ریشه و بی مایه و جایگاه و شریان حیاتی اصیل زبان فارسی از یک سو و عدم دقت در بیان برخی افراد و متن هایی که بدون رعایت قاعده و احساس در اصول علمی، کاربردی زبان به چشم می آید کار به جایی رسیده است که بعضی خیلی راحت وبدون دغدغه واژه های نامانوس و غیر معمول و بدون قاعده و حتی گاهی ملهم از ادبیات خارجی جایگزین کلمات فاخر و خوش آهنگ فارسی می شود.
● چالش های فراپیش در ادبیات
بدون شک آنچه که امروز زبان پارسی را تهدید می کند و آزاردهنده پیش روی ادبیات است دو خطر عمده و بقیه مهم تر است. یکی، تاثیری که ترجمه از زبانهای خارجی «به ویژه انگلیسی» بر دستور زبان فارسی می گذارد و دیگری وام گیری گسترده واژه از زبانهای خارجی.
هر زبان ساخت های دستوری خاص خود را دارد و زبان فارسی همچون زبانهای زنده دنیا در طول عمر دراز خود از فرهنگ ها و زبان های مختلف نیز تاثیر پذیرفته است و به تدریج کمبودهای خود را در ادوار و مقاطع خاص برطرف کرده است. زمانی از یونانی و سریانی، روزگاری از عربی، یک چند از ترکی و مغولی و در ۱۵۰ سال اخیر از زبان های اروپایی. شاید بتوانیم به سختی حضور غاصبانه واژه های خارجی را تحمل کنیم و به جهت آنکه جزوی از زبان ما شده است. اما امروزه در اوج تاسف نوبت به زبانهای اروپایی و انگلیسی هم رسیده است که با وجود اعتراض های ادیبان و کسانی که به حال زبان و ادبیات دل می سوزانند شمار زیادی از واژه ها و اصطلاحات و ترکیباتی از آنها در زبان ما جای دارند. مترجمان نیز گاهی در هنگامی ترجمه تحت تاثیر زبان مبدا ساخت هایی دستوری به کار می برند که در زبان فارسی متداول نیست.
بزرگ ترین لطمه و آسیبی را که وام گیری از کلمات و واژگان و اصطلاحات بیگانه بر زبان فارسی وارد می آورد این است که دستگاه واژه سازی آن را معطل و بیکاره می گذارد. یکی از ویژگی های برجسته زبان زایایی است و طبیعی است که تمامی زبان ها این توانایی را دارند که در صورت نیاز واژه های جدید خلق کنند و قطعا زبان فارسی با داشتن بیش از «۶۰ پسوند» و نزدیک به «۱۰ پیشوند» و نیز توان شگفت انگیز آن در تولید واژه های مرکب، علایم اختصاری، واژه های اشتقاقی و غیره... مشکلی در ساخت و زایش معادل در مقابل واژه های بیگانه ندارد. بی توجهی برخی متخصصان و تصور این که کاربرد واژگان لاتین نشانه عالم تر بودن است موجب شده است که طی سال های گذشته شمار نسبتا زیادی واژه از زبان های اروپایی وارد زبان فارسی شود، اگرچه در مقابل تلاش هایی هم برای معادل سازی صورت گرفته است ولی کافی به نظر نمی رسد. این واقعیتی اجتناب ناپذیر است که ادیبان و صاحب نظران ادبیات نمی توانند در تلویزیون، یا گمرک و یا در عرصه تکنولوژی و دیگر حوزه ها حضور مداوم داشته باشند و تا وقتی که معادل مناسبی برای نام یک کالا و یا فناوری نیافته اجازه ورود آن را به کشور ندهند. ولی ذکر این نکته ضروری است که وام گیری در پاره ای جهات می تواند مفید باشد و آن زمانی است که مفهوم جدیدی را وارد زبان کند و کلمه قرضی واژه بسیط باشد تا بتوان فرایند واژه سازی فارسی را روی آن اعمال نمود.
● برای پاسداشت زبان فارسی چه باید کرد؟
بی تردید پیشرفت و غنی سازی و تقویت و حفظ زبان دیرپای فارسی مبتنی بر چند عامل مهم و ارزشمند است. اول این که حراست از زبان و ادب فارسی به حمایت آموزش سنجیده و برنامه ریزی شده فراگیر نیازمند است. طبیعی است آموزش و پژوهش لازم و ملزوم یکدیگر و در واقع دو روی یک سکه هستند. اما نکته مهم اینجاست که دانشوران و فرهیختگان کشور چنانچه اقامت و خدمت به هموطنان خود را در همین سرزمین وجهه همت خود قرار دهند و حاصل سال ها پژوهش یافته های خویش را به زبان فارسی گرد آورده و ارائه نمایند و نتایج زحمات چندین ساله آنان به زبان شیوا و رسا تدوین گردد هم خودشان در جهت حفاظت زبان فارسی گامی مهم برداشته و هم بهره وران از دانش تجربه ای که اندوخته شده طرفی برخواهند جست. چرا که یکی از معضلاتی که هم اکنون فرا روی نویسندگان و مترجمان از یک سو و خوانندگان آثار و دانش آموختگان از سوی دیگر قرار دارد این است که تحقیق و پژوهش ژرف اندیشان با زبان فارسی موانست و تقارن و قرابتی ندارند. دوم ارتقا و اعتلای سطح تحقیقات و پژوهش های ادبی و علمی، از دستاوردهای آموزش سنجیده و بالنده این است که با کمک تفکر ادبی و علمی زمینه مناسب برای شکوفایی استعدادها فراهم می آید. می تواند گفت تا این زمینه اراده نشود همچنان شاهد رکود پژوهش در عرصه فعالیت های ادبی و علمی خواهیم بود. سوم ایمن سازی زبان فارسی، الزام ملی.برخی بر این باورند که شاید در تبدیل جهان به یک دهکده جهانی، داشته های کشور و ملل به همان صورت اصیل بومی و ملی حفظ خواهد شد و فرهنگ وارداتی و واژگان بیگانه، ترکیب و فرهنگ زبان یک ملت را بر هم نخواهد زد. اما باید پذیرفت که زبان فارسی امروز از دو سو در معرض آسیب جدی است، هم از بعد داخلی و هم از بعد خارجی.
از بعد داخلی کلمات محاوره ای، مبتذل و کوچه بازاری و طنزساز جایگزین کلمات پرمعنا می شوند و از بعد خارجی نیز تکرار و کثرت واژگان خارجی تبدیل به یک عادت غلط شده است که از ایستادگی حکیمانه در مقابل این دو عامل نیازمند یک هم بستگی ملی است که از یکسو بزرگان ادب وظیفه دارند که خوب بنویسند و خوب بخوانند و از سوی دیگر رسانه ملی و دیگر ابزارهای رسانه ای باید وظیفه حفظ سلامت و پایداری گفتار در ادبیات فارسی را بیشتر برعهده بگیرند و در فیلم ها و آثار فرهنگی خود به جایگاه رفیع زبان و ادب فارسی توجه و فرهنگ اصیل ایرانی را ترویج نمایند.
رسانه ملی می تواند بازوی اجرایی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز واقع شود. زیرا اگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی که موظف به واژه سازی و جایگزینی واژگان خارجی است برای اینکه آنچه تولید می کند در بین مردم کاربردی شود نیاز به بازویی اجرایی دارد که رسانه ملی می تواند حتی واژه هایی را که در ابتدا نامانوس هستند در جامعه و بطور عام ترویج نماید.
● عوامل تقویت زبان و ادب فارسی
درخت تناور زبان فارسی ریشه در اعصار تاریخ دارد. از دیرباز شاخ و برگهای سبزش سایبان ایمنی، پویایی و فرهیختگی و ایجاد برترین و عظیم ترین آثار ادبی و فرهنگی بوده و هست و خواهد بود.
سعدی لقب «افصح المتکلمین» و «استاد سخن» و فردوسی لقب «احیاگری زبان دیرپای و دیرمان فارسی» را با سرودن شاهنامه و در دوره معاصر بعضی از نویسندگان بزرگ با خلق آثار وزین و ثقیل و حصین خویش افتخارات باشکوهی بدست آورده اند و این القاب بدون تردید محصول قضاوت نسل ها و مورد تایید خوانندگان سخن سنج و نکته یاب است و به یقین این درخت عظیم و این نخل باسق قوی تر و سرزنده تر و جاودانه تر از آن است که مثلا با تزریق واژگان خارجی برگی از سرشاخه هایش زرد شود.
با این حال برای تقویت زبان فارسی باید، دانش آموزان و دانشجویان را در مدارس و مراکز آموزش عالی به مطالعه متون مکتوب اصیل فارسی ترغیب نمود. باید اطلاع رسانی مناسب و زبان شناسی دقیق فارسی انجام شود . از رسانه ملی برای ترویج فرهنگ و ادب فارسی استفاده شود اینها از راهکارهای ایمن سازی و تقویت زبان مادری ایران و ایرانیان است که تحقق آن مستلزم همدلی و همراهی اهل علم و قلم است. زیرازبان پدیده ای اجتماعی است و به همه افراد جامعه تعلق دارد و پاسداشت و حفظ و طراوت و سرزندگی آن نیز وظیفه همه آحاد مردم است.
منبع :aftabir.com
ادبیات بومی ما سرشار از اخلاقیات است
سخنان چندتن از ادبا و ادب دوستان، در همایش ملی ادبیات بومی ایران زمین.
خسرو عزیزی، رییس دانشگاه لرستان:
ادبیات میراث فرهنگی هر قوم است که از هر نسل سینه به سینه منتقل و دستخوش تغییر و تحول و در نهایت تکامل میشود.هر قوم در بنای غنای ایرانزمین سهم بسزایی داشته است و باید ادبیات بومی و فرهنگی هر قوم بهصورت بکر به نسلهای آینده منتقل شود.
ایران در تاریخ خود همواره حوادث تیره و تار گوناگونی دیده که نتیجه آن باعث شده ادبیات بومی سرشار از اخلاق، گذشت و آزادگی شود.
زبان قوم لر دنباله زبان پهلوی ایران باستان است، این زبان از ناشناختهترین و ناکاوهترین زبانهای ایرانزمین بوده که شایسته است مورد واکاوی قرار گیرد.
در بررسی تاریخ ادبیات ایران دیده شده اشعار باباطاهر از جمله اشعار مشکل بوده که این بهخاطر نشناختن زبان لری در ادبیات ایران است.
وظیفه شما استادان ادبیات پرداختن به فرهنگ این قوم است که رازهای نهفته آن را روشن سازید چراکه خواسته یا ناخواسته تمام ادبیات ایرانزمین روح مشترکی دارند.
نباید بین ادبیات بومی و امروزی تضاد و تقابل بهوجود آید و این موضوع باعث نفی ادبیات بومی شود. این همایش را به فال نیک میگیریم و امیدواریم تلاشهای همه خواستاران و دوستاران این ادبیات بتواند باعث شکوفایی روزافزون آن شود.
*
دکتر محمد ابراهیم ایرج پور ؛استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور:
تاثیر اصطلاحات، واژهها و سنتهای هر منطقه خواه ناخواه در آثار نویسندگانی که در آن خطه بالیدهاند، نمود پیدا میکند.
استفاده از ظرفیتهای بومی از سویی به واقعگرایی و عینیّت داستان کمک میکند و از طرف دیگر نوعی هنجارگریزی از زبان معیار را برای خوانندهای که در خارج از آن خطه جغرافیایی است، ایجاد میکند و میتواند لذت خواندن داستانهای اقلیمی و بومی را برای خوانندگان دوچندان سازد.
در میان عناصر مختلف ادبیات بومی، مانند واژگان و لهجه، باورها و اعتقادات محلی، خوراک، پوشش، وضعیت خاص جغرافیایی و ویژگیهای آب و هوایی، با پژوهشی دقیق میتوان دریافت که تاثیرات واژگان و لهجه بیشترین نمود را در آثار داستانی دارند.
در بین لهجههای ایرانی، یکی از نزدیکترین لهجهها به زبان فارسی معیار، لهجه شیرازی است و این میتواند بیانگر بعضی خصیصههای فرهنگی و اجتماعی باشد و از جهت مسایل زبانی مزیتی بهشمار نمیآید؛ زیرا از دیدگاه زبانشناسی هر لهجهای به اندازه لهجه دیگر خوب و دارای کارآمدی لازم است.
*
دکتر زهرا حسینآبادی ؛عضو هیأت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه سیستان و بلوچستان:
متلها روایت های شفاهی هستند که بر حسب شرایط زمانی در میان مردمان گذشته در قالب شعر و نثر قصهگویانه بیان شدهاند.
این متلها که با شخصیتهای حیوان، انسان، طبیعت و گاه توأمان و ترکیبی بیان میشوند، به غیر از جنبههای تفنن و لذت بردن، در مضمون و درونمایه خویش اغلب چگونگی دیدگاه تربیتی و آموزشی این گونه اقوام را با زبانی فهیم و ساده بازگویی میکنند.
متلها بخشی از ادبیات شفاهی اقوام گوناگون بشری هستند که ریشههای اصلی آنها را میتوان به وضوح در ادبیات فولکلور و بومی مناطق گوناگون مشاهده کرد.
ادبیات بومی هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است که در هر منطقه متأثر از عواملی چون وحدت اوضاع جغرافیایی، مشابهت وضع زراعی و معیشتی، وحدت گویشهای محلی، مشابهت آیین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها و... است.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همه این عوامل بهره برده است، این ادبیاتهای شفاهی اگربه خوبی مکتوب شوند، میتوانند آیینه تمام نمایی برای شناخت و پژوهشهای قومی باشند.
ادبیات بومی لرستان به غیر از تک بیتهای زیبا، ترانهها و اشعار حماسی محلی، افسانه و داستانها، چهل سِرو، واژگان کهن که ریشه در زبان پارسی باستان و پهلوی دارد، دارای متلهای شیرین و ساده بوده که به شکل شفاهی هنوز در میان طوایف مختلف به یادگار محفوظ مانده است.
متل لری «کک و مگس» یکی از این نمونههای ادبیات اقلیمی بوده که در بن مایه و لایههای پنهان متن حس یاریرسانی، همدردی و همکاری را در قالب گفتمان قصه برجسته میسازد.
با توجه به تأثیر بسیار این داستانها بر شکلگیری شخصیت کودکان، بهنظر میرسد که با ضبط و زنده نگهداشتن آنها میتوان کمک بسیاری به غنای فرهنگی جامعه کرد.
*
دکتر حسن ذوالفقاری ؛عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی:
300 گونه از ادبیات بومی را جمعآوری کرده و در هفت بُعد آنها را تحلیل کردهایم، اشعاری که در کتابها میخوانیم در بحث شعر عامه سادگی زبان داشتند و این باعث دلنشین شدن آنها میشد.
100 بیت از اشعار عروسی مناطق مختلف کشور را مورد بررسی قرار دادیم که 1400 کلمه بودند و فقط 155 کلمه یعنی 11 درصدشان عربی بود و این نشان میدهد زبان و ادبیات همبستگی یکسانی دارد.
کاربردهای دستوری که در زبان عامه بوده ویژه است و شاید در زبان رسمی وجود نداشته باشد. بحثهای دستوری در این اشعار بومی جای کار زیادی دارد.
ردیف از ویژگیهای شعر ایرانی است و به وزن، معنا و مفهوم اشعار کمک میکند. ردیف از شعر پیش از اسلام وجود داشته و به ما رسیده که یک عنصر ایرانی است.
*
دکتر حمید رضایی ؛یک استادیار زبان و ادبیات فارسی
شعر بومی بویژه اشعاری که به گویش بختیاری سروده شده به واسطه ارتباط گسترده شاعر با طبیعت و عناصر مربوط به آن از تشبیه بیش از هر صنعت دیگری بهره برده است.
دیار بختیاری مهد شعر و ادبیات غنی و پربار بومی بوده و مردمانش با شعر به دنیا میآیند و با لالاییهای دلنشین مملو از احساسات و عواطف و آرزوهای مادران پرورش یافته و با آهنگهای موزون و حزن انگیز دارفانی را وداع میگویند.
اما فرهنگ ستمشاهی که فرهنگ قلع و قمع ساختن اصالتها، اندیشههای پاک، مرگآگاهی و دفن روحیه خودباوری و آزادگی بود، باعث شد گنجینههای غنی و پربار فرهنگ اصیل و اسلامی بختیاری، همانند فرهنگ دیگر ایلات و عشایر کشور زیر خروارها خاک و غبار مدفون بماند.
آراستن و پیراستن سخن از روزگاران گذشته مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است و سعی آنها بر این بوده که کلامی بلیغ، فصیح، رسا و به دور از هرگونه دشواری بر زبان بیاورند.
منبع :article.tebyan.net
نقش کم رنگ زن قهرمان در ادبیات معاصر
به نظر شما در اقتباس از شاهنامه، میتوان از شخصیتهای زن این اثر حماسی الهام گرفت؟
داستاننویسان زنِ ادبیات معاصر ما در آثارشان بیشتر به دنبال ظلمی هستند که به زنان شده است. جای زن قهرمانی که سختیها را با قدرت تحمل کند و بتواند الگو باشد در داستانهای نویسندگان زن خالی است. ما میتوانیم از ادبیات کهنمان همچون شاهنامه الگو بگیریم یا از آن اقتباس کنیم. به نظرم اگر جایزه داستان حماسی باعث شود که داستاننویسان خانم ما متوجه شخصیتهای زن شاهنامه و قدرت آنان شوند، حتی اگر برای این جشنواره اثری نفرستند، باز هم اتفاق خوبی افتاده است؛ یعنی این تلنگر برایشان ایجاد شود که درباره ویژگیهای زنان شاهنامه بیشتر تحقیق کنند و با الهام از آنان در آینده داستان بنویسند.
چقدر مهم است که نویسنده به متن اولیه وفادار باشد؟ مثلا در بازآفرینی زنی همچون تهمینه چقدر میتوان در شخصیت او تغییر ایجاد کرد؟
از نظر من در بازآفرینی، وفاداری به متن اصلی خیلی مهم نیست، آن چه اهمیت دارد این است که به عنوان یک کهن الگو از آن استفاده کنیم؛ همانند رویکردی که غربیان به اسطورههای زن یونانی داشتهاند. در اقتباس غیرمستقیم، ما شخصیتی را خلق میکنیم که الهام گرفته از شخصیت زن شاهنامه است؛ نه این که آن را بازنویسی کنیم. البته بازنویسی هم کارکرد خودش را دارد و برای جوان نسل امروز که حوصله خواندن شاهنامه را ندارد، بسیار مفید است اما جای خلق داستانهایی با اقتباس از ادبیات کهن که به زبان امروز درآمده باشند نیز خالی است.
برای این که در اقتباس از شاهنامه به اثری شایسته و قابل تامل دست پیدا کنیم، چه الزاماتی را باید رعایت کنیم؟
نباید دست به کاری بزنیم که شاهنامه را هم مخدوش کنیم. یکی از راهکارهایش این است که بتوانیم شیوه صحیح اقتباس را در بین داستاننویسان تبیین کنیم. من به عنوان یک نویسنده و مدرس ادبیات داستانی میتوانم تکنیکهای نوشتن را به هنرجویان آموزش بدهم اما شاهنامهپژوهانی هم باید باشند که ابعاد مختلف این اثر حماسی را برای نویسندگان تبیین کنند تا اقتباس، آگاهانه انجام شود. طبیعتا قرار نیست نویسنده الزاما فردوسیپژوه یا تاریخدان باشد. برگزاری نشستهای کارگاهی میتواند بخشهای مختلف شاهنامه را برای نویسندگان تبیین کند تا از آن ایده بگیرند. این ظرفیت در بین نویسندگان ما وجود دارد و نباید آن را رها کنیم. ممکن است در نخستین سال برگزاری جایزه داستانهای حماسی یعنی امسال، آثار قابل توجهی به جشنواره نرسد و چند سال بعد به نتیجه مدنظر برسیم اما این موضوع باید آن قدر رسانهای شود که شاهنامه برای نویسندگان ما مفاهیم و محتوایی تازه و امروزی پیدا کند. ما داریم فراموش میکنیم که در قصههایمان، زن قهرمان و مقتدر را به تصویر بکشیم و چهره زن را از یاس و دلمردگی بیرون بیاوریم.
در داستانهایی که قرار است چهره یک زن مقتدر و قوی را نشان دهیم، نگرانی از شعاری شدن شخصیت هم وجود دارد، چطور می توان چهره چنین زنی را برای نسل امروز، واقعی و باورپذیر به تصویر کشید؟
باید به شخصیت زنان امروز نزدیک شویم و آنان را روایت کنیم؛ در واقع نویسنده نباید شخصیتهایی ماورایی و دستنیافتنی خلق کند. باید سختیها و رنجها را نشان داد و به شکل منطقی، راه بیرونآمدن از این شرایط را هم به تصویر کشید؛ نه این که شخصیتها را اسطوره و شعارزده خلق کرد. به نظرم شناخت نویسنده از مشکلات و دغدغههای آدمهای امروزی، باعث میشود شخصیتهای باورپذیری را خلق کند تا حس همذاتپنداری مخاطب را برانگیزد.
ادبیات حماسی برای مخاطب کودک و نوجوان در چه جایگاهی قرار میگیرد و شاهنامه چطور میتواند برای این گروه های سنی، دستمایه خلق اثر داستانی باشد؟
متاسفانه الگوهای کودکان و نوجوانان ما الگوهای خارجی هستند از هری پاتر گرفته تا راپانزل. از کمکاری نویسندگان داخلی است که نتوانستهایم شخصیتهای جذاب و دوست داشتنی برای گروه سنی کودک و نوجوان خلق کنیم. جای قهرمانهای ملی خودمان در داستانها خالی و بسیار مورد نیاز نسل امروز است. ما هنوز نتوانستهایم یک شخصیت جذاب، قهرمان و فوقالعاده برای کودکان و نوجوانان خلق کنیم. شاهنامه با ظرفیتهای خوبی که در قهرمانسازی دارد می تواند دستمایه بسیار خوبی برای تولید آثار کودک و نوجوان باشد.
منبع :mashreghnews.ir
آتیه داستان ایرانی چه کسانی هستند؟
جایزه جلال آلاحمد، امسال انتخاب برگزیدگان بخش ویژه خود را به رایگیری عمومی گذاشته است. در ایران برای نخستین بار است که مخاطبان ادبیات داستانی میتوانند خودشان برگزیدگان یک جایزه ادبی را انتخاب کنند. در رایگیری اینترنتی بخش ویژه جایزه جلال که به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی و با عنوان «آتیه داستان ایرانی» انجام میشود، 20 نویسنده زیر 40 سال معرفی شدهاند که هر کدام حداقل یک اثر با هویت ملی، دینی و انقلابی نوشتهاند. در این گزارش به سوابق ادبی، جوایز اخذشده و آثار منتشر شده از این نویسندگان پرداختهایم.
ابراهیم اکبریدیزگاه نفر اول این فهرست است که بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است؛ دیزگاه متولد 1359 و داستاننویس، شاعر و پژوهشگر است. دیزگاه هماکنون در مدرسه اسلامی هنر قم تدریس میکند. در سالهای 1391 تا 1394 دبیر انجمن داستان طلاب کشور بود. «رمان برکت» اکبری دیزگاه توانست نامزد نهمین جایزه ادبی جلال احمد و شانزدهمین دوره جایزه شهید حبیب غنیپور شود. او دبیر جشنواره خاطرهنگاری و داستان اشراق هم بوده است. دیزگاه در هر دو حوزه شعر و داستان دارای آثاری است. «بلبل و بلدزر عاشق»، « من آسمان ندارم» و «ماه ولگرد» از دفترهای شعر او هستند و در زمینه ادبیات داستانی هم رمانها و مجموعه داستانهایی انگاشته است. رمان تاریخی «شاهکشی» مشهورترین اثر اوست. «دستهایش خونین، چشمهایش گریان» و «خرده روایتهایی در باب چشم» از جمله مجموعه داستانهای او هستند. «طرح مبانی خوانش دینی» نیز از آثاری است که این نویسنده پرکار در رزومه نقد ادبی خود دارد و در دست انتشار است. دیزگاه تجربه نوشتن نقد کتاب برای مطبوعات را نیز دارد.
سید احمد بطحایی: این نویسنده از طلاب داستاننویس است. رمان «هر صبح میمیریم» او به مفهوم عشق، گناه، عقوبت و رستگاری انسان پرداخته و اثر دیگرش «سی و ده» چهل روایت داستانی از یک مبلّغ مذهبی است. بطحایی دبیری دومین جشنواره بین المللی داستان و خاطره طلاب (اشراق) را هم برعهده داشته است.
محمدعلی جعفری: این نویسنده 31ساله یزدی نویسندگی را از سال ۱۳۸۷ شروع کرده و داستانهای متعددی بر اساس زندگی شهدا نوشته است که از آن جمله میتوان به «قصه دلبری» بر اساس زندگی شهید محمدحسین محمدخانی یا «پل حاجینصری» بر اساس زندگی شهید حسنعلی یاوری اشاره کرد. داستان «سربلند» بر اساس زندگی شهید محسن حججی، آخرین نمونه آثار او با اینگونه مضامین است. مجموعه داستان «شغل شریف» و رمان عاشقانه و طنزآمیز «خانی مغایرت» از دیگر آثار محمدعلی جعفری است.
محمداسماعیل حاجیعلیان: این نویسنده نیز یکی از پرکارترین نویسندگان حاضر در این فهرست است. داستانهای او در جوایزی نظیر چهارمین دوره جایزه ادبی یوسف، هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان، جشنواره ملی داستان کوتاه رضوی «کبوتر حرم» و ... برگزیده شدهاند. به علاوه رمان «ایوار» او در ششمین جشنواره داستان انقلاب و رمان «بیداری» او در نهمین جشنواره داستان انقلاب انتخاب شدند. ویژگی خاص «ایوار» استفاده از زبان عامیانه و اصطلاحات سنگسری است. این داستان با محوریت حادثههای انقلابی در استان سمنان و به زیر کشیدن مجسمه محمدرضا پهلوی در ۸ بهمن ۱۳۵۷ توسط چند نوجوان سمنانی نوشته شده است. «اپرای مردان سبیلاستالینی»، «نیستدرجهان» و «چهارزن» از دیگر آثار اوست که ماهیتی اجتماعی و سیاسی دارند.
هادی حکیمیان: از دیگر نویسندگان یزدی حاضر در این فهرست است و به لحاظ برگزیده شدن در جوایز مختلف ادبی رتبه قابلقبولی در این فهرست دارد. حکیمیان در نهمین جشنواره داستان انقلاب موفق شد یک رکورد ویژه به ثبت برساند و در هر دو بخش رمان کودک و بزرگسال برگزیده شود. رمان «کُشته خانه» او برگزیده بخش بزرگسال شد و «باغ خرمالو» جایزه ویژه بخش کودک و نوجوان را از آن خود کرد. همچنین «باغ خرمالو» در شانزدهمین دوره جایزه قلم زرین هم به عنوان اثر تقدیری انتخاب شد. رمان «گل انارها را باد میبرد» او هم در بخش کودک ششمین دورۀ جایزه حبیب غنیپور برگزیده شد. دیگر رمان مطرح حکیمیان یعنی «برج قحطی» همزمان نامزد نهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد و شانزدهمین جایزه شهید حبیب غنیپور شد. منتقدان هادی حکیمیان را یک نویسنده بومی میدانند.
مصطفی رضایی: جوانترین نویسنده این فهرست است. این مهندس الکترونیک دو رتبه کشوری در مسابقات آزاد رباتیک تهران دارد که برای نوشتن رمان به کمکاش آمده و توانسته رمان علمی-تخیلی «زایو» را بنویسد. این رمان داستانی در ایران 1420 را روایت میکند، ماجرای کشف ویروس مرگباری به نام زایو که سلاح میکروبی صهیونیستها است. «زایو» با استقبال خوبی مواجه شده و از سال 1395 تاکنون 9 نوبت تجدید چاپ شده است. مصطفی رضایی برگزیده هفتمین دوره جایزه ادبی یوسف (داستانهای کوتاه دفاع مقدس) با داستان کوتاهی به نام «شکارچی نفس» است.
محمدعلی رکنی: از دیگر برگزیدگان جایزه شهید غنیپور است. رکنی متولد سیرجان است و دانشآموخته حوزه علمیه قم و در کنار آن کارشناس ارشد ادبیات نمایشی هم هست. داستانکوتاه «ردی روی برف» او برگزیده دومین دوره جشنواره خاتم شد که این داستان همراه با چند داستان کوتاه دیگر درباره پیامبر اسلام(ص) در کتاب «یک لبخند بیانتها» منتشر شده است.
رمان «سنگی که نیفتاد» او مشهورترین اثرش است که در هفدهمین دوره جایزه شهید حبیب غنیپور به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد. این رمان ماجرای مردی را روایت میکند که بعد از مرگ همسرش ایمان خود را از دست میدهد و با این شک دست و پنجه نرم میکند.
محمد رودگر: رودگر از جمله نویسندگانی است که معتقد است در حال حاضر چیزی به نام «رمان انقلاب» نداریم. او در مصاحبهای که با شهرستان ادب داشته، لازمه رسیدن به رمان انقلاب را داشتن مکتبی با مختصات خاص خود برای هنر انقلابی و دینی برشمرده است. این نویسنده قمی با داشتن دو رمان در حوزه انقلاب توانسته در این فهرست جای بگیرد. یکی «دیلمزاد» که با استفاده از واقعه ۱۳۶۰ آمل و حمله چریکهای مارکسیست به این شهر و مقاومت مردم شهر نوشته شده. دیگری «دخیل» هفتم که داستانی عاشقانه را در بستر حوادث تاریخی پیش از انقلاب تا دوران معاصر روایت میکند.
«دیلمزاد» برگزیده سیزدهمین دوره کتاب دفاع مقدس و «دخیل هفتم» برگزیده هفتمین جشنواره داستان انقلاب است.
محمد سرشار: از مدیران فرهنگی حاضر در فهرست است و سابقا مسئولیت حوزه هنری کودک و نوجوان را برعهده داشته و در حال حاضر مدیر شبکه تلویزیونی پویاست. ورود او به دنیای داستاننویسی با انتشار مجموعه داستان «توتفرنگیهای روی دیوار» در سال 1385 بود، مجموعهای که برخی از داستانهایش در هشتمین و نهمین کنگره یادواره شهدای دانشجوی بسیجی مورد تقدیر قرار گرفته. مجموعه داستان «زنها همه مثل هماند» و رمان «رستاخیز عاشقی» دیگر آثار او هستند.
سیدعلی شجاعی: از نویسندگانی است که جایزه بینالمللی هم در کارنامه خود دارد. این مهندس صنایع هم دارای آثاری در زمینه دین و مذهب است هم کودک و نوجوان. رمان «به بلندای آن ردا» در هشتمین جشنواره کتاب سال رضوی برگزیده شد و برای رمان «فصل شیدایی لیلاها» در جشنواره ملی جوان ایرانی مورد تقدیر قرار گرفت. داستانهای کودک او به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند؛ «اگر آدمبرفیها آب نشوند» به زبانهای فرانسوی، آلمانی، روسی و کرهای ترجمه شده و توانست منتخب سیزدهمین فستیوال بینالمللی ادبی برلین شود.
محمدرضا شرفی خبوشان: از شناختهشدهترین نویسندگان این فهرست است. «بیکتابی» معروفترین اثر اوست که در دهمین دوره جایزه جلال آلاحمد تقدیر شد و توانست برگزیده سیوپنجمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شود. این اثر در هفدهمین جایزه شهید حبیب غنیپور هم مورد تقدیر قرار گرفت. آثار شرفی خبوشان، در چهارمین و دهمین دوره جشنواره داستان انقلاب هم توانسته برگزیده شود. اما این موفقیتها فقط شامل «بیکتابی» نمیشود و رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» او هم نامزد جوایز ادبی متعدد بود. همچنین مجموعه داستان «بالای سر آبها»ی او برگزیده سیزدهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس شد. شرفی خبوشان در کنار نوشتن به سرودن شعر هم میپردازد و دارای سه مجموعه شعر نیز هست.
آرش صادقبیگی: این نویسنده هم جزو کسانی است که در مسابقات و جشنوارههای ادبی بسیاری برگزیده شدهاند. تنها اثر منتشر شده او مجموعه داستان «بازار خوبان» است که توانست در نهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران تقدیر شود. صادق بیگی سردبیری مجله داستان را سابقا برعهده داشت و هماکنون عضو تحریریه فصلنامه سان است که قرار است بهزودی منتشر شود. او در کنار نوشتن داستان کوتاه، فیلمنامهنویسی هم میکند.
کسب جایزه جشنواره ادبی بوشهر، رتبه دوم جایزه داستان تهران، تقدیری جایزه ادبی اصفهان، برگزیده جشنواره داستانهای ایرانی و برگزیده دوسالانه ادبی دانشجویان بخشی دیگر از کارنامه ادبی اوست.
محمد طلوعی: از نویسندگانی است که دانشآموخته سینماست و علاوه بر داستاننویسی، فعالیت مطبوعاتی قابلتوجهی هم داشته و دارد. اولین رمانش، «قربانی باد موافق» برنده پنجمین جایزه ادبی «واو» و نامزد هشتمین جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور شد.
در اردیبهشت ۱۳۹۵ به عنوان یکی از برگزیدگان نخستین دوره جایزه ادبی «چهل» انتخاب شد. از جوایز بینالمللی او میتوان به جایزه بهترین فیلمنامه از شانزدهمین جشنواره فیلم شانگهای در سال ۲۰۱۳ اشاره کرد. مجموعه داستان «تربیتهای پدر» او در حال و هوای انقلاب اسلامی میگذرد. برخی از داستانهای کوتاه او به زبان ایتالیایی ترجمه شده است و آخرین اثر منتشرشده او مجموعه داستان «هفت گنبد» است.
الهام فلاح: از معدود نویسندگان زن حاضر در این فهرست است. فلاح نویسنده پرکاری است و رمانهای اجتماعی و تا حدی عاشقانه زیادی نوشته است. «همه دختران دریا»، «زمستان با طعم آلبالو» و «کشور چهاردهم» از جمله این آثار است. از آثار قابل تامل الهام فلاح «خونمردگی» است که توانست در هفتمین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی برگزیده شود. این رمان تنها رمان الهام فلاح درباره جنگ و دفاع مقدس است. «به من نگاه کن» آخرین اثری است که از او منتشر شده و درباره کودکان اوتیسم است. فلاح رمانی هم به نام «نفرین گربه» در حوزه کودک و نوجوان با نشر هوپا منتشر کرده است.
سارا عرفانی: از نویسندگانی است که مسئولیتهای زیادی در برگزاری جوایز ادبی و همچنین انتشارات دارد. از جمله دبیر برگزاری جلسات داستانخوانی سرای اهل قلم، مسئول و مدرس کارگاه داستاننویسی سایت لوح، دبیر سرویس داستان سایت لوح به مدت پنج سال، سردبیر سه دوره جایزه ادبی داستان لوح، جشنواره داستان کوتاه کوتاه هفت سین، جشنواره داستان کوتاه کوتاه روح خدا، اشکواره داستان های کوتاه کوتاه عاشورایی، سردبیر سایت مادربانو، کارشناس کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انتشارات سورهمهر و دبیر علمی بخش داستان چهاردهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره. عرفانی برگزیده جوایز مختلفی نیز هست و او هم در میان نویسندگان برگزیده این فهرست به لحاظ موفقیت در جشنوارههای مختلف قرار میگیرد؛
رتبه اول جشنواره سراسری بانوی فرهنگ در سال ۸۵ به عنوان نویسنده جوان به خاطر کتاب لبخند مسیح، نامزد دریافت جایزه جشنواره حبیب غنیپور به خاطر کتاب لبخند مسیح، نامزد دریافت جایزه جشنواره حبیب غنیپور به خاطر کتاب لبخند مسیح، نامزد دریافت جایزه کتاب سال پروین اعتصامی به خاطر کتاب لبخند مسیح، نامزد دریافت جایزه کتاب سال شهید حبیب غنی پور به خاطر کتاب هدیه ولنتاین، برگزیده جشنواره رضوی در سال ۹۴ به خاطر کتاب «پنجشنبه فیروزهای» و برگزیده جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور در سال ۹۴ به خاطر کتاب «پنجشنبه فیروزهای» از جمله این موفقیتهاست.
علی غبیشاوی: از دیگر رماننویسانی است که جامه روحانیت به تن دارد و از طلاب حوزه بوده است. رمان «بیمترسک» اثر این نویسنده حوزوی است. از نکات مهم این رمان تسلط نویسنده بر زندگی عشیرههاست. در «بیمترسک» تجربه زیستی بسیار متفاوتی بیان میشود. نوشتن از یک تجربه جمعی، از یک حوزه عمومی و از شکوفایی تا زوال آن بسیار خوب در این داستان اجرا شده است. غبیشاوی یک روایت خواندنی از عزاداری محرم هم در کتاب «کآشوب» دارد که سال 1396 از سوی انتشارات اطراف منتشر شد.
مهدی کرد فیروزجایی: او هم از طلاب علوم دینی است. سال 1393 رمان «به هم رسیدن در میانسی» او در بخش رمان نوجوان هفتمین جشنواره داستان انقلاب توانست رتبه دوم را به دست بیاورد. این اثر که فضای بومی دارد و در آن از آداب و رسوم و آیینهای سنتی، مثل قرقشکنی، کشتی سنتی مازندرانیها و ... هم استفاده شده، در جشنواره اشراق هم برگزیده شد. رمانهای «گرگهای تیمور قلعه» و «افعیکشی» از دیگر آثار اویند که مضمامینی اجتماعی دارند.
حسامالدین مطهری: از دیگر نویسندگان این فهرست است که به طور مستمر در زمینه فرهنگ و هنر روزنامهنگاری کاغذی، آنلاین و تصویری فعالیت داشته است. مطهری نخستین کتابش «کلت۴۵» را در ۲۴ سالگی نوشت؛ رمانی درباره زندگی یک خانواده ایرانی در فاصله سالهای پنجاه تا شصت که در جریان انقلاب اسلامی اعضای خانواده به ایدئولوژی سیاسی گروههای مختلف سرمیسپارند. دیگر رمان منتشرشده او «تذکره اندوهگینان» نام دارد و «درخت بِه» هم مجموعه بیست داستان کوتاه است.
سید میثم موسویان: او هم نویسنده پرکاری است که در جشنوارههای مختلف برگزیده یا تقدیر شده. از جمله رمان «میوههای رسیده» او، برگزیده سومین جشنواره داستان انقلاب، رتبه سوم نهمین دوره انتخاب کتاب سال سپاه پاسداران و نامزد دوازدهمین جشنواره شهید حبیب غنیپور شد. یکی از داستانهای مجموعه «تفنگمو زمین نذار» او با سوژه شهدای غواص است.
مهدی نورمحمدزاده: آخرین نویسنده این فهرست به لحاظ الفبایی است. این مهندس مخابرات برای داستان «عشق روزهای آپولو» برگزیده پنجمین جشنواره داستان انقلاب در بخش داستان کوتاه شد. این داستان در مجموعه «نعلینهای آلبالویی» چاپ شده. مجموعه داستان «بحران عروسکی» او شامل هفت داستان کوتاه با مضامین مختلف؛ از دفاع مقدس تا مضامین روز اجتماعی است. مجموعه داستانک «خردل خر است» هم تماما به داستانیهایی با درونمایه دفاع مقدس پرداخته. این کتاب در هفدهمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس مورد تقدیر قرار گرفت.
منبع :ibna.ir
اعلام پرمخاطبترین آثار داستانی دهه ۹۰ در ایران